90/11/22
11:40 ص
پدر مالکوم ایکس توسط افراد گروه کوکلوسکلان کشته شدند.
وی شخصی شجاع بود که سفید پوستان آمریکایی را با تندترین الفاظ متهم به کشتار سیاه پوستان کرد. او متهم به تبلیغ نژادپرستی و خشونت شده بود.همچنین از قویترین و پر نفوذترین آفریقایی-آمریکاییهای تاریخ شناخته شد. مالکم در شمال ایالت نبراسکا بدنیا آمد.در سن 13 سالگی پدر خود را از دست داد و مادرش هم به بیمارستان روانی منتقل شد.
بعد از بیرون آمدن از پرورشگاه در یک جنایت زیر زمینی در نیویورک شامل شده بود که باعث شد در سال 1945 به مدت 8 تا 10 سال به زندان بیافتد مالکم در زندان عضو جامعه? اسلام شد.بعد از آزادیش در سال 1952 رهبر جامعه? مسلمان آمریکا شد.او در سال 1964 بخاطر تنش با رئیس سازمان مسلمانان آمریکایی از این سازمان اخراج شد. پس از ترک جامعه? اسلام به حج و کشورهای خاورمیانه و آفریقایی سفر کرد. کمتر از یک سال بعد از ترک جامعه? اسلام در یک سخنرانی در نیویورک کشته شد.
مالکولم در 20 سالگی به 10سال زندان محکوم شد. بعد از آزادی به جمعیت اسلام (
Nation of Islam ) پیوست و نام «مالکولم ایکس» را بر خود گذاشت. یکسال بعد به جرم کمونیست بودن مورد تعقیب FBI قرار گرفت. مالکولم بعدها از جمعیت اسلام جدا شد و سفرهایی به عربستان و آفریقا نمود. او سرانجام در فوریه 1965، اگرچه از یک بمبگذاری جان سالم بدر برد اما یک هفته بعد موقع سخنرانی در منهتن نیویورک ترور شد.
مالکوم در کتاب خاطراتش درباره وضعیت زندگی خود بعد از مرگ پدرش، می نویسد : «کانون خانوادگی ما از هم گسست. یک قاضی سفیدپوست وکیل خانوادگی ما شد و بردگی در لباس محبت را به یکایک ما آموخت. هر یک از خواهران و برادرانم تحت سرپرستی خانواده ای قرار گرفتند و ما کاملاً از هم جدا شدیم». با وجود این، مالکوم اشاره می کند که همیشه دنبال فرصت مناسبی بودیم تا دور هم جمع شویم و ارتباط عاطفی خود را با یک دیگر حفظ کنیم. مالکولم ایکس در پی سفر خود به خاورمیانه از خانه ی خدا هم دیدن کرد و مناسک حج را به جا آورد. مالکوم ایکس، مهمترین و تاثیرگذارترین رهبر سیاهپوستان در تاریخ آمریکا به شمار میرود. با وجود آنکه رسانههای غربی سعی در به حاشیه بردن وی و پر رنگ نمودن نقش دیگر رهبر سیاه پوستان یعنی "مارتین لوترکینگ" دارند اما تاکنون این "مالکوم ایکس" است که بیشترین محبوبیت را در میان آمریکاییهای آفریقایی تبار داراست. او در یکی از سخنرانیهایش در تاریخ 21 فوریهی 1965 میلادی برابر با 18 شوال 1384 هجری قمری در حالی که در نیویورک در حال سخنرانی بود با شلیک 16 گلوله توسط سه تن که در صف اول قرار داشتند به شهادت رسید. یک ماه پس از شهادت مالکوم ایکس، "لیندون جانسون" رئیس جمهور آمریکا قانونی را تایید کرد که بر اساس آن سیاه پوستان به حق رای دست یافتند.
مالکوم ایکس، پس از بازگشت از مناسک حج، نام حاج ملک شبّاز را برای خود برگزید. او با روحی پاک و صیقل داده به محل سکونت خود در آمریکا بازگشت و درصدد ایجاد تشکیلاتی گسترده برآمد تا به وسیله آن، مسلمانان جهان را با نژادهای گوناگون به همدلی و ظلم ستیزی فراخواند. مالکوم در آستانه راه بود که خانه اش را به آتش کشیدند و چون از این واقعه جان سالم به در برد، یک هفته بعد در 39 سالگی هنگام سخنرانی در سالن بالروم مانهاتان، با شلیک چند گلوله به زندگی پرفراز و نشیب او پایان دادند. مالکوم ایکس زمانی چشم از دنیا فروبست که چشم گشودن دختران دوقلویش را در این دنیا ندید. ولی آنها و نسل های ماندگار پس از آنها، آمدند تا راه نیمه تمام حاج ملک شبّاز را ادامه دهند. تا روزی که اثری از استثمار و بردگی روی زمین باقی نماند. به امید آن روز. وقتی در مناسک حج هیچ فرقی بین سفید و سیاه و رنگین پوست ندید حالش دگرگون شد و بعد از بازگشت نام حاج ملک شباز را برای خودش انتخاب کرد.
90/11/7
12:59 ع
نامه آبراهام لینکلن به آموزگار پسرش
- او باید بداند که همه مردم عادل و صادق نیستند.
- به پسرم بیاموزید که به ازای هر آدم شیاد، انسانهای درست و صدیق هم وجود دارند.
- به او بگویید در ازای هر سیاستمدار خودخواه، رهبر باحمیتی نیز وجود دارد.
- به او بیاموزید که در ازای هر دشمن، دوستی هست.
- می دانم که وقت می گیرد، اما به او بیاموزید، اگر با کار و زحمت یک دلار کسب کند، بهتر از این است که پنج دلار از روی زمین پیدا کند.
- به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد.
- او را از غبطه خوردن برحذر دارید. به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید.
- اگر می توانید به او نقش مهم کتاب در زندگی را آموزش دهید.
- به او بگویید که تعمق کند:
به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان،
به گلهای درون باغچه،
به زنبورها که در هوا پرواز می کنند، دقیق شود.
- به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر است مردود شود، اما با تقلب به قبولی نرسد.
- به پسرم یاد دهید که با ملایم ها، ملایم و با گردن کشان، گردن کش باشد.
- به او بگویید به باورهایش ایمان داشته باشد، حتی اگر همه خلاف او حرف بزنند.
- به پسرم یاد بدهید که همه حرفها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد، انتخاب کند.
- ارزش های زندگی را به پسرم آموزش دهید، اگر می توانید به پسرم یاد دهید که در اوج اندوه تبسم کند.
- به او بیاموزید که در اشک ریختن خجالتی وجود ندارد.
- به او بیاموزید که می تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند، اما قیمت گذاری برای دل بی معناست.
- به او بگویید تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می داند، پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد.
- در کار تدریس به پسرم ملایمت بخرج دهید، اما از او یک نازپرورده نسازید؛ بگذارید که شجاع باشد.